دلم پرواز می خواهد،
دلم با تو پریدن در هوای باز می خواهد
دلم آواز می خواهد،
دلم از تو سرودن با صدای ساز می خواهد
دلم بی رنگ و بی روح است
دلم نقاشی یک قلب پر احساس می خواهد!
دلم با تو فقط پرواز می خواهد
من از خاموشی شبهای تاریک آمده ام
فانوس من قلبی است که تو روشنی بخشش هستی
کوچه ها چه بس سرد و تاریکند
تنهایم نگذار در این وحشت تاریک، که من از بی کسی و تنهایی می ترسم
قلب من از گرمای وجود توست که می تپد، تنهایم نگذار در این غربت ای نازنین
اگر از من بگذری گناه تو نیست، در این دنیای رنگی چه کسی قلب کهنه می خواهد
دلی که سوخته، قلبی که شکسته، دیگر رنگی ندارد
تنهایی را باید خواند، باید که در این دلتنگی ماند
سهم من از زندگی این نبود، گناه من چه بود که این سرنوشت من شد
همچو شمع در این زندگی سوختم، و اینک پایان من است
ای دوست کاش در این پایان تو باورم کنی
از کدامین لحظه دیدار بگویم...؟نمیدانم!
چون همه لحظه هایش مانند رویایی شیرین زودگذر بود...
همچو رویایی که آن زمان که از خواب بیدار میشوی...
حسرت میخوری کاش بیدار نمیشدم...
همه لحظاتش زود گذشتند زودتر از زود...
ولی خاطراتش تا ابد در کلبه ذهنم لانه کرد...
میدانم که میدانی...
میدانی که حتی وقتی در کنارت سکوت کرده بودم سکوتم پر از احساس بود...
احساسی که زبانم چون نمیتوانست گوینده آن باشد...
همچو ن بچه ای در گوشه ای ساکت مانده بود...
ساکت و بی صدا ولی در دلش میگفت کاش میتوانستم بگویم..
کاش میتوانستم بگویم دوستت دارم...
تا چشم ها را بستم
آرزویم تو شدی
فكر رفتن كردم
سمت و سویم تو شدی
تا كه لب وا كردم
گفتگویم تو شدی
در میان سكوت شبهایم
جستجویم تو شدی
زیر باران پر احساس خیال
شستشویم تو شدی
هركجا بودم من
پیش رویم تو شدی...
نازنین در تمام قصه های من
هیچ كس جز تو نبود
همه اویم تو شدی
دوباره دلم برایت تنگ شده است ، دوباره دلم هوای تو را کرده است.
دلم میخواهد همیشه در کنارم باشی و من نیز برایت از عشق بگویم.
بگویم که خیلی برایم عزیزی ، برایم بهترینی.
دلم تنگ است و تو نیستی ، باید با این دلتنگی بسازم و بسوزم.
دلم تنگ است برای راه رفتن در کنارت ، دست گذاشتن در دستانت ، نگاه به آن چشمهای زیبایت.
فاصله بین من و تو غوغا می کند و این قلب را دلتنگتر می کند.
کاش در کنارم بودی ، خیلی دلم گرفته است.
وقتی دلم تنگ می شود در گوشه ای مینشینم و به یاد آن لحظه که در کنارمی اشک میریزم.
کاش همیشه در کنارم بودی و حتی یک لحظه نیز از من دور نمیشدی.
این دل بدجور بهانه تو را میگیرد ، نمی دانم چگونه با این دل بهانه گیرم بسازم!
برای دیدن به ادامه مطلب بروید ....
برای دیدن به ادامه مطلب بروید ....
برای دیدن به ادامه مطلب بروید ....
برای دیدن به ادامه مطلب بروید ....
برای دیدن به ادامه مطلب بروید ....